تفریحات سالم در ادبیات کهن
30 دی 1396 830 بازدید
شما که میگویید تفریحی میکِشم! بله، با شما هستم! یعنی شما تفریح مناسبتر و سالمتری پیدا نکردهاید! خب عیبی ندارد، من برایتان پیدا کردهام، آن هم با سند و مدرک، از شاعران همین مرز و بوم. ببینم از این به بعد چه بهانهای دارید.
اول برویم سراغ استاد سخن، سعدی شیرازی که میفرمایند:
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
بفرمایید! این اولین نوع از تفریحات سالم. به باغ و بوستان و طبیعت بروید و حالش را ببرید. آب و هوای سالم، طبیعت زیبا و دلنشین، دوری از محیط شلوغ و آلوده شهری و... دیگر چه میخواهید! چی؟ بروید آنجا قلیان روشن کنید! چشمم روشن! نداشتیم ها. اگر میخواهید قلیان بکشید اصلا نمیخواهد بروید و طبیعت را هم آلوده کنید. اما اگر رفتید، حواستان باشد که جز رد پایتان چیزی آنجا جا نگذارید. یعنی آنجا را با سطل زباله اشتباه نگیرید و فقط خاطرات خوشتان را از آنجا بیاورید. یعنی هر چیزی که در طبیعت میبینید فقط مال شما نیست که با خودتان بیاورید. احتمالا سعدی وقتی که به بوستان رفته بوده، با همچنین صحنهای مواجه شده که این بیت را سروده:
یک بامداد اگر بخرامی به بوستان
بینی که سرو را ز لب جوی برکنند
حالا خوب است در روز روشن سرو را از جا درنیاوردهاند. البته امروزه از این کارها در روز روشن هم انجام میدهند. یا جوانانی مثل من و شما، سهوا این کار را میکنیم، یا زمینخواران محترمی که عمدا دست به این کار میزنند. بگذریم. پس این شد اولین تفریح!
دومین تفریح که من هم خیلی به آن علاقهمندم، مصرف خوراکیهای خوشمزه است. یعنی به جای اینکه پولتان را دود کنید برود هوا، با آن غذاها و خوراکیهایی را که دوست دارید تهیه و میل کنید. مرا هم یاد کنید. میتوانید تفریح اول و دوم را با هم ترکیب کنید و بیشتر حالش را ببرید. یعنی در طبیعت، جوجهای کباب کنید و بزنید بر بدن. در این هنگام بیشتر مرا یاد کنید! نبینم کنار زغالی که برای جوجه آماده میکنید، چند تکه ذغال قلیان هم گذاشتهاید. این زغال با آن ذغال فرق دارد، حواس ما هم جمع است. حتی املایش فرق دارد. (ذغال داریم تا زغال)
البته خوراکی هم سالم و ناسالم دارد. اینقدر غذاهای ناسالم را به اسم خوراکیهایی که دوست دارید، نریزید در آن معده بیچاره. اگر معدهتان، زبان داشت، هرچه از دهانش درمیآمد نثارتان میکرد تا حساب کار دستتان بیاید. جالب است بدانید که جناب مولوی چه غذاهایی را دوست داشته است:
به هر طعام خوشم من جز این یکی ترشی
که سخت این ترشی کند میکند دندان
مولانای عزیز ترشی دوست ندارد، چون میگوید تیزی دندان را از بین میبرد اما شما هم محض احتیاط ترشی نخورید شاید یک چیزی شدید.
شاید باز هم اوقات فراغتی داشتید و شدید مصداق مصرعی که مولانا میگوید:
از فراقت تلفم گشته خیالت علفم
باز هم نگران نباشید. اولا که این فراق با آن فراغ خیلی فرق دارد. ثانیا چه از شدت این فراق و چه از شدت آن فراغ، داشتید تلف میشدید باز هم سراغ علف نروید. حتی خیالش هم به سرتان نزند. چون تفریح سالم دیگری هم هست که هم تفریح است، هم موجب سلامت جسمانی میشود. عقل سالم هم که در بدن سالم است. حالا این تفریح سالم چیست؟! ورزش.
فردوسی یکی از شاعرانی است که بسیار به ورزش توصیه کرده است. اصلا اگر شخصیتهای شاهنامهاش ورزشکار و تنومند نبودند که نمیتوانستند به این خوبی مبارزه کنند. این هم یک نمونه از ابیات ایشان:
همی تاختی تا دماوند کوه
کشان و دوان از پس اندر گروه
حتما متوجه شدید که شاعر به ورزش کوهنوردی اشاره کرده است و در ادامه هم گفته است که درست و درمان تلاش و تمرین کنید. اولش تیز ندوید بالا تا بعدش خسته نشوید، جا نمانید و نفر آخر گروه نباشید که به زور خود را بالای کوه میرساند. میدانید که یک روزه هم نمیشود کوهنورد شد. آن هم کوهنوردی که بتواند تا بالای دماوند برود. البته که سیگار کشیدن خیلی راحتتر از کوهنوردی است اما شما کوهنوردی را امتحان کنید، قول میدهم بیشتر لذت ببرید.
بیدل دهلوی راجع به تفریح نسخهای میپیچد و خودش آن را تضمین میکند:
تفریح دماغ تو و من درخور وهم است
زین نسخه محال است کسی بنگ برآرد
جنسی را که شاعر درباره آن صحبت کرده احتمالا از طریق بینی مصرف میکردهاند. انگار تفریحی هم مصرف میکردهاند. شاعر میگوید این دوستان اگر بدانند تفریحی که از طریق دماغ آن را انجام میدهند توهم ایجاد میکند، دیگر سراغ بنگ و اینطور چیزها نمیروند. پس بروید سراغ تفریحهای دیگر. اگر میخواهید با دماغتان هم تفریح کنید میتوانید چیزهای خوش بویی مثل گل را ببویید. البته از شما چه پنهان، فکر من درگیر بوی آن جوجهای است که عرض کردم موقع کباب کردنش مرا هم یاد کنید.
در کل سعی کنید تفریح کنید، شاد باشید و در شاد کردن دیگران نیز سهمی داشته باشید. ما طنزپردازان با طنز نوشتن هم تفریح میکنیم. چون میدانیم کسانی هستند که با خواندن این مطالب شاد میشوند و لبخندی میزنند. ببینید حافظ در اینباره چه گفته:
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفهگویان صلوات
البته با اینکه من با چشم خودم در دیوان حافظ این رباعی را دیدهام ولی حافظشناسان میگویند که منسوب به حافظ است و خیلی مطمئن نباشید که این رباعی از حافظ باشد.
روحالله احمدی/ بلبل
شاعر، نویسنده، طنزپرداز و مجری رادیو و تلویزیون